دانلودستان سویل دانلود نرم افزار,دانلود گیم,دانلود کتاب,دانلود موزیک |
||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
یک شنبه 13 شهريور 1390برچسب:داستان کوتاه,داستان عاشقانه,داستان غم انگیز,داستان خیانت,داستان تنهایی,خیانت,غم انگیز,غمگین,داستان غمگین,داستان مرگ عشق,داستان عشق,داستان عشق مریم و علی,داستان غم انگیز مریم و علی,داستان عاشقانه و غم انگیز مریم و علی,داستان عاشقانه و غمگین مرگ عشق علی و مریم, :: 3:25 :: نويسنده : مقصود بدل آبادی
شب عروسیه، آخره شبه ، خیلی سر و صدا هست. میگن عروس رفته تو اتاق لباسهاشو عوض کنه هر چی منتظر شدن برنگشته، در را هم قفل کرده. داماد سروسیمه پشت در راه میره داره از نگرانی و ناراحتی دیوونه می شه. مامان بابای دختره پشت در داد میزنند: مریم ، دخترم ، در را باز کن. مریم جان سالمی ؟؟؟ آخرش داماد طاقت نمیاره با هر مصیبتی شده در رو می شکنه میرند تو. مریم ناز مامان بابا مثل یه عروسک زیبا کف اتاق خوابیده. لباس قشنگ عروسیش با خون یکی شده ، ولی رو لباش لبخنده! همه مات و مبهوت دارند به این صحنه نگاه می کنند. کنار دست مریم یه کاغذ هست، یه کاغذی که با خون یکی شده. بابای مریم میره جلو هنوزم چیزی را که میبینه باور نمی کنه، با دستایی لرزان کاغذ را بر میداره، بازش می کنه و می خونه : ![]() ادامه مطلب ... آرشيو وبلاگ پيوندها
![]() نويسندگان
|
||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||